خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود
ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آن چه در مذهب ارباب طریقت نبود
خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق
تیره آن دل که در او شمع محبت نبود
دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن
شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکی است
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود
حافظ
این برای یلدا بود. یلدای 89. تاریک و روشنترین یلدایی که تو این چند سال داشتم. تازه بعد از این همه روز، امروز دلم یه کمی آروم شده.
چهارشنبه، هشتم دی ماه هشتاد و نه
۹ نظر:
مرسی که منو در جریان حال پدرت میذاری، خوشحالم که اومدن توی بخش.
امیدوارم روز به روز بهتر بشن.
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکی است
این خیلی قشنگ بود
منم خوشحالم...
به امید روزای خوب
خاطره!
کلا ممنون بابت اطلاعاتی که دادی و این ها. تنت سالم باشه همیشه :)
اون بیت هم واقعا شاهکاره ها
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکی است
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود
او!
:)
برا شوما نیز هم بیشتر :دی
ای گنج نوش دارو، بر خستگان گذر کن
مرحم به دست و ما را مجروح می گذاری؟
شُکر واسه اون یه کمی آروم شدن
ای بابا نجوا!
...
خوبه که آرومی......!!!
امیدوارم این آرامش برات ابدی باشه ....!:)
-------
چرا اینجا آیکون گل نداره ؟!D:
ممنون رها!
تنت سلامت و دلت شاد :)
کلا اینجا بی آیکونه لامصب :دی
درود!
وبلاگ قشنگی دارین.
ارسال یک نظر