اولین باری که سوار تاکسی شدم تنهایی از
آزادی اومدم اکباتان، یه پیکان استیشن بود که پنج نفری سوارش شدیم، یه جواریی برام
حس بزرگ شدن داشت. حس رو پا وایسادن مثلن. کرایهای که دادم یه پنجاه تومنی بود.
اون زمونا، سکه پنجاهتومنی زرد سفید بود. از اون به بعد دیگه این مسیر رُ تنهایی
میومدم. کرایه 75، 80، 90، 100، 125، 150، 175، 200، 225، 250، 275، 300، 350،
400، 450 و 500 تومنُ یادمه. کلی بار، عصرها که از مدرسه میومدم، از خستگی خوابم
میبرد، کیف پول و کلاهم رُ تو ماشین خطیها جا میذاشتم. حتی یه بار که کلاهم
رُ تو تاکسی جاگذاشته بودم، چند روز بعدش یکی از خطیها که ماشینش پر بود، ترمز
زد و کلاهم رُ داد. این آخریها رفیق شده بودیم با بعضیاشون، خیلیهاشون خونهمون
رو میدونستن کجاس، دیگه لازم نبود بگم کدوم فاز و کدوم بلوکم. قصه ماشین عوض
کردناشون، بزرگشدن عکس بچههاشون تو ماشین، وام ماشین و خیلی چیزهای دیگه رُ میدونستم.
یادمه یکیشون بود بهش میگفتن آقا معلم. آقا معلم هیکل درشت و سر و صورت مرتبی
داشت، موهای جوگندمی با فَرقی که چپ سرش بود، فقط ظهر به بعد میومد با سمندش توی
خط، تا 1-12 شب هم میموند. هر وخ که ماشینش پر میشد یا مسافر میزد توی راه،
بلند میگفت: "سلام علیکم! خسته نباشید! عصر (شب)تون بخیر." آقا معلم
30 سالی معلم ریاضی و ناظم مدرسه بوده و الانم رو تاکسی کار میکرد و دیگه حال و
حوصله بیدار شدن کله سحر رُ نداشت. یه پسر 30 ساله لاغر هم بود، یه پیکان سفید
یخچالی داشت که همه عشقش بود، سفید و مرتب. اغلب موهاش رُ میبست از پشت، سفید و
سیاه قاطی. خیلی وختها تو ماشینن ایرج میذاشت و شهناز و شریف. لهجه اصفانی
غلیظی هم داشت. ...
اما الان چند وختیه که این مترو اکباتان
راه افتاده، 5 دیقهای میدون آزادیای، 10 دیقه بعدش انقلابی و همینجوری بیگی
بورو تا تهش. بعد همه این تاکسیهایی که ملت برا سوارشدنشون خیلی وختا تو روز صف
میکشیدن، الان صف کشیدن که یه دور پر کنن، تو خود شهرک یه دوری بزنن و نفری 600 بگیرن
و بعضن خالی برگردن مترو.
هر بار که میبینمشون، دلم تنگ میشه برا
همون معطل شدنا تو آزادی، تو صف تاکسی. برا همه صداهایی که میومد و همه آدمهای
تاکسیای. اصن برای کرایه دادن و بقیه گرفتن.
این وسط فقط خوش به حال مامور مترو شده
که بلیط چک میکنه، که رقص و ریتم ِ راه رفتن ِ همه این اکباتانیها رو داره یاد
میگیره.
شنبه، بیست و هفتم آبانماه نود و یک
۱ نظر:
وای مهدی اویلن باری که تو تاکسی سوار شدی سکه ۵۰ تومانی اومده بود؟!! :))))
اولین باری که من تاکسی سوار شدم اسکناس ۱۰ تومنی بود که دادمش برای کرایه بقیه شم پس گرفتم :)))))))))
هم خنده ام گرفته، هم احساس دایناسور بودن بهم دست داد پسر
ارسال یک نظر