آدمها در جادهها و راهها میمیرند.
ینی باید بمیرند. ینی اگر اصلن آدم در جاده و راه نمیرد، پس کجا باید بمیرد؟
اصلن اگه آدمی قرار نباشد که در جاده و
راه بمیرد، باید یک جا بایستد و بمیرد؛ خب آدمی که یک جا ایستاده که مردهست، مردن
نمیخواهد دیگر. برای همین هم که باشد، شاید همیشه باید رفت. رفت و رفت و رفت.
و شاید برای همین باشد که حضرت مولانا میفرماد
که:
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترکِ منِ خرابِ شبگردِ مبتلا کن
۲ نظر:
جالب بود.
شایدم تو راه برگشت بمیره!
ارسال یک نظر