۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه


کاش این روزها ثبت شوند

با تمام گفته ها و نگفته ها

با تمام دل مشغولی های سرگرم کننده

با تمام بازی ها

با تمام حقايق تلخ و شيرينش

با تمام کلیک کردن ها و شِیر کردن ها

با تمام ...







دوشنبه، نهم آذرماه هشتاد و هشت

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه


اوضاع مرتب نیس

دل و دماغ نوشتنم نیس

نه اینکه فک کنی دارم مدام درس می خونما ...

موضوع هم هس

ولی از بس که حوصله نیس، دونه دونه و یکی یکی، تاریخ گذشته میشن.



                                           خیلی چیزا دارن خاک می خورن ...





شنبه، سی ام آبانماه هشتاد و هشت

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

یک روز مشکاتیانی در دانشکده فنی


دوشنبه، هجدهم آبان ماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت، بزرگداشت استاد پرویز مشکاتیان به همت انجمن اسلامی دانشکده فنی، کانون موسیقی دانشکده فنی و انجمن اسلامی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، درتالار شهید چمران دانشکده فنی برگزار شد.



از این جمله خبری ِ رسمی که بگذریم، جای خالی ِ پرویز و تمام خاطرات ِ بیداد، آستان جانان، سر عشق (ماهور)، نوا، دستان، دود عود، جان عشاق و ... و خلا آن سنتور نوازی دلنشین و آن سه تار نوازی ِ دلنواز، بغضی در گلو انداخته بود که نه فروخوردنی بود و نه ...

برنامه اجرا شد با سخنرانی استاد محمدرضا درویشی، دوست و همراه قدیمی مشکاتیان از سالهای دانشجویی در دانشگاه تهران و صحبتهای حمیدرضا نوربخش در وصف پرویز. تشبیهی از حمیدرضا نوربخش به دلم نشست. اونم این بود: " همانگونه که حافظ بعد از اینکه سعدی کلام و غزل رو به نهایت زیبایی و کمال رساند، حرفی نو در غزل بیان کرد، مشکاتیان هم بعد از اینکه استادی چون فرامرز پایور سنتور نوازی رو به حد اعلای خود رسانده بود، بیانی نو در سنتور نوازی ایجاد کرد." بعد از نوربخش، سعید فرجپوری بود که چند دقیقه ای صحبت کرد و همین که خواست درآمد رو بزنه، زهرا رهنورد وارد سالن شد. سعید فرجپوری کمانچه ای زد و تصنیف وطن را خوند. بعد هم آوا مشکاتیان، دختر مشکاتیان و نوه محمدرضا شجریان روی سن اومد و شعری در وصف وطن خوند. بعد از آوا، همایون شجریان، چند دقیقه ای از مسکاتیان گفت و به اصرار بچه ها، با اون صدای گرفته اش، آوازی خوند. بعد از اون هم مجید درخشانی، عرض ادبی به استادش، مشکاتیان کرد و تار زد و آوازی خواند و روی شعر زیر، تصنیفی ساخت و اجرا کرد.


برای هر ستاره ای  که ناگهان
در آسمان
غروب  می کند
دلم هزار پاره است
دل هزار پاره را،
خیال   آنکه آسمان
-همیشه و  هنوز-
پر از  ستاره است
چاره است



آخر سر هم زهرا رهنورد یه چند دقیقه ای صحبت کرد و یه لوح یادبود که تصویر پرویز مشکاتیان و طرح پوستر برنامه بود رو به بازماندگان مشکاتیان تقدیم کرد.

پ . ن. 0 : من به عنوان عضو شورای مرکزی کانون موسیقی درگیر کارای برنامه بودم.

پ . ن. 1 : برنامه چسبید، هرچند از 25% دوم پارسه واموندم.

پ . ن. 2 : هرگونه حاشیه سیاسی و تسخیر تالار چمران توسط سبز ها و این اراجیف رو به عنوان یکی از افراد برگزارکننده ، رسما تکذیب می کنم.

پ . ن. 3 : متشکر از همکاری تمامی بچه ها ...

پ . ن. 4 : از اونجایی که این برنامه بازتاب گسترده ای تو رسانه ها و اینترنت داشت، از نوشتن حرف های خودمانی و انتقاد به افراد، همکاران و اساتید معذورم ولی کلا نظرم نسبت به خیلی ها عوض شد.

پ . ن. 5 : میشه گفت کامل ترین گزارش منتشر شده از برنامه برای روزنامه اعنماد ِ روز سه شنبه است.

پ . ن. 6 : دیروز تو فروشگاه سیاه و سپید، بغل سینما بهمن یه پوستر دیدم که روش عکس نیم رخ مشکاتیان بود و روش نوشته بود:

غم زمانه خورم

یا فراق یار کشم







پنج شنبه، بیست و یکم آبانماه هشتاد و هشت

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

اولیش ...



سلامی چو بوی خوش آشنایی

بدان نرگس دیده روشنایی

درودی چو نور دل پارسایان

بدان شمع خلوتگه پارسایی

نمی بینم ار همرهان هیچ بر جای

دلم خون شد از غصه، ساقی کجایی



اومدم اولیش رو بنویسم، ناخودآگاه دیدنیهای این چند روز اخیر تو ذهنم مرور شدن، با تمام سیاهی ها و زشتی هاشون. با تمام دروغ ها و ترس ها و تمام نیرنگ ها ...

و باز هم در همان نا خودآگاه، زمزمه ای بود که در گوشم می خواند:



روزی اگر غمی رسدت تنگ دل مباش

رو شکر کن مبادا که از بد بدتر شود

ای دل صبور باش و مخور غم که آخرت

این شام صبح گردد و این شب سحر شود





یک شنبه، هفدهم آبانماه هشتاد و هشت