خب!
قرار بود بعد از خلاصی ِ جمعه خبر بدم. چه خوب و چه بد خبر بدم. پس می گم.
بذار عدد و رقم نگم. ولی همین قدر کافیست که با رتبه مهندسی شیمی، هیچ جایی توی تهران و شهر هایی مثل اصفهان و شیراز و امثالهم ندارم، چه روزانه و چه شبانه. ربه مهندسی بیوتکنلوژی هم که اونقدر پرت ار آب در اومد که اصولا مجاز نشدم. ضمن اینکه از رتبه مهندسی دارو سازی هم چیزی عاید ما نخواهد شد. نتیجه اولیه این که کلا امسال مشرف به ارشد نخواهیم گشت. حال بنا به توجیه ندارماااا، ولی دیگه اینقدر پرت و پلا و نو در و دیفال در اومدن ما، برای بر و بچس دور و بر ما هم جای تعجب بود.
بگذریم!
تمومم شد. دیگه چیزی نیست که منتظرش باشم. ولی به شدت دارم فکر می کنم به اینکه چه کنم؟ سال دیگه کنکور بدم یا برم دنبال کار و بار یا ...
ولی مطمئنم که هر کدوم از این کار ها رو که شروع کنم، دست به هیچ کار دیگه ای نمی زنم و فقط و فقط یه کار رو دنبال خواهم کرد.
تو این مدتی هم که از اعلام نتایج گذشته، مدامم یه قسمتی از کلاسای مثنوی خوانی آقای بیانی میاد تو ذهنم که می گفت: "تو زندگی هر کدوم از ما، یه مدت زمان هایی تعیین شده که باید سپری بشن. مثل اونوقت هایی که تو ترافیک می مونیم. آدم هایی برنده اند که این زمان ها رو بدون آشفتگی سپری کنند. چون این زمان ها باید حتما بگذرند و اینکه وجود دارند هم ناشی از یه حکمت والاست که کل عالم رو اداره می کنه و کار خودش رو خوب بلد ِه. مهم اینه که بتوونین از این زمان ها استفاده کنید، بدون آشفتگی و ... " - نقل به مضمون –
دیشب، آخر شب، حس و حال خوبی نداشتم. حافظ باز کردم، اومد:
معاشران گره از زلف يار باز کنيد
شبی خوش است بدين قصهاش دراز کنيد
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد
رباب و چنگ به بانگ بلند میگويند
که گوش هوش به پيغام اهل راز کنيد
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنيد
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است
چو يار ناز نمايد شما نياز کنيد
نخست موعظه پير صحبت اين حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنيد
هر آن کسی که در اين حلقه نيست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنيد
و گر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب يار دلنواز کنيد
حالا من و موندم تو تمام کار هایی که به خاطر کنکور معلق شدن من جمله تار، پروژه جالب و دوست داشتنی کارشناسی، کلاس زبان انگلیسی و تمام زیبایی یاد گرفتن زبان جدید. نتیجه کنکور، کار آموزی نرفته، کنکوری که شاید دوباره باید خوانده شود، موندن یا رفتن، توقعات ظاهرا بر باد رفته خونه. عمر رفته و این غزل حافظی که بد جوری به همراهی و صداقتش ایمان دارم ...
شنبه، یک اول خرداد ماه هشتاد و نه
فردای اعلام نتایج کنکور ارشد.