۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه


شنبه عصر شايد اولين برنامه و تنها برنامه بود كه مي تونستم به عنوان شنونده تو تالار چمران بشينم و فقط گوش كنم و لذت ببرم. ولي باز هم شده بودم همه كارِه هيچ كارِه سالن و هي بالا پايين بِدو كه برنامه مرتب اجرا شه. البته تو اين ميون به هيچ وجه نم شه از زحمت بقيه چشم پوشي كرد ولي خستم. انگار پير شده باشم ...

 
بعد از برنامه هم وقتي با نويد دور ميدون انقلاب رو گز مي كرديم از پسركي كه سه پيچ شده بود دو تا فال گرفتيم. برا من اومد :

 
کنون که بر کف گل جام باده صاف است
به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است
به درد و صاف تو را حکم نیست خوش درکش
که هر چه ساقی ما کرد عین الطاف است
ببر ز خلق و چو عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشه نشینان ز قاف تا قاف است
حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زردوز و بوریاباف است
خموش حافظ و این نکته‌های چون زر سرخ
نگاه دار که قلاب شهر صراف است





دوشنبه، بيست و چهارم اسفند ماه هشتاد و هشت

۵ نظر:

Ali گفت...

تو که اصلا ... داری!!! هرچی برنامه میزارن هی میری اونجا هی ... میکنی!!! آقا ول کن بذار این جوونا هم یکم گند بزنن تا یاد بگیرن
حالا واسه نوید چی اومد؟

s3m گفت...

به علي!

اينم از حس بدربزرگيست براي آن ها كه برنامه سياسي رو با برنامه موسيقي اشتباه مي گيرن :دي

Unknown گفت...

انشاءالله برنامه های بعد از فارغ التحصیلی، دوستانِ دیگه شما رو دعوت میکنن و شما هم با خیال راحت میشینی و حالش رو میبری.
مثل ما :پی

Najva گفت...

بعدم این "مدام"ِ این کنار کلی سببِ خنده شده بود، گفتم بگم...
لابد به آخری ها نمیرسه :دی

s3m گفت...

به نجوا

حالا کو تا فارغ التحصیلی :دی
بعدشم، گفتم سر میزنم، اسنادشم موجود ِه :دی